قدس آنلاین - ۳۵۱ سال پیش، یعنی در سال ۱۶۶۶ میلادی، آتشسوزی مهیبی در لندن رخ داد. آتشی که از یک نانوایی در روز یکشنبه شروع شد و با گسترش آن تا سه روز بعد یعنی روز چهارشنبه ادامه پیدا کرد و ۱۳۲۰۰ خانه، ۸۷ کلیسا، کلیسای سنت پُل و بیشتر ساختمان های دولتی را به خاکستر و مخروبه تبدیل کرد.
روز آتشسوزی، هنگامی که آتش به ساختمان های مجاور نانوایی سرایت کرد و دامنه آتش گسترش مییافت، شهردار وقت لندن دستور داد چند خانه را در میسر آتش سوزی خراب کنند تا مانع گسترش بیشتر آن شوند. اما تاخیر و تعلل شهردار سبب شده بود تا آتش به شکل غیرقابل کنترلی گسترش یابد. مردم وسایل خود را جمع میکردند و به کلیساها و خانههایی که دورتر از آتش بود پناه میبردند.
آتشنشانان با وسایل ابتدایی و درشکه و گاری سعی در رساندن خود به محلهای آتشسوزی داشتند، اما باریک بودن کوچهها که حتی در روزهای معمولی شلوغ بود، سبب میشد آن ها در میان جمعیتی که در حال فرار از آتش بودند گیر بیفتند.
آتش غیرقابل مهار شدن بود. تعلل شهرداری، فرار مردم و بینظمی در شهر و عدم کارایی آتشنشانان سبب شد که شاه دستوری یک جملهای صادر کند: «هیچ خانهای را باقی نگذارید».
سعی شد که با نابودی خانه های مسیر آتش، سبب توقف آتشسوزی شوند. کارگران با بیل و کلنگ و باروت اقدام به تخریب خانههای مسیر آتش میکردند، اما دیگر دیر شده بود.
بازار شایعات داغ بود. مردم مهاجران فرانسوی و هلندی را عامل شروع آتشسوزی میدانستند. به محلات مهاجرین حمله شد.
مواد غذایی نایاب شده بود و هر لحظه امکان شورش مردم بر علیه پادشاه و ناآرامی وجود داشت.
تمام این اتفاقات سبب شد که کم کم مردم و دولت در راستای از بین بردن نواقص و افزایش ایمنی شهر در مقابل آتشسوزی گام بردارند.
شرح این مقدمه آنهم پس از وقایعی همچون آتش سوزی پلاسکو در تهران و زلزله اخیر در شمال شرق کشور تنها بهانه ای است برای تاکید بر دو مفهوم همواره مغفول واقع شده و یا جدی گرفته نشده به نام "پیشگیری از حوادث" و "مدیریت بحران".
۲۷ سال از زلزله رودبار و منجیل و ۱۴ سال از زمین لرزه بم می گذرد.
در زلزله رودبار و منجیل ۳۵٬ هزار نفر و در زمین لرزه بم نیز ۲۷ هزار نفر از هموطنانمان جان خود را از دست دادند.
آنچه همه می دانیم این است که اتفاق هایی همچون زلزله و آتش سوزی برغم غیر "قابل پیش بینی" بودن؛ "قابل پیشگیری" اند اما بیش از همه به تدبیر مدیران و تغییر نگاه افکار عمومی به این موضوع نیاز دارند. دو مولفه ای که متاسفانه تنها پس از وقوع حوادث مورد تاکید قرار گرفته و پس از چندی باز هم از خاطر می رود.
با هر زمین لرزه و یا آتش سوزی مهیب میلیاردها تومان از سرمایه های انسانی و مالی نابود می شود. در بسیاری از این حوادث بویژه رخدادهایی همچون زمین لرزه همواره آنچه از پشت میز محاکمه افکار عمومی فرار می کند تعیین سهم غفلت مدیران و اهمال عمومی نسبت به پیشگیری از این وقایع است.
بی تردید همان همتی که در برهه ای به ریشه کنی فلج اطفال، پیدایش نهضت سواد آموزی و از میان بردن بی سوادی در کشور منجر گردید می تواند به پیدایش "نهضت مقاوم سازی" و از میان رفتن زمینه های فرو ریختن ساختمان ها و کشتار دستجمعی هموطنانمان نیز منجر شود.
می توان فرهنگ مقاوم سازی را در روستاها هم گسترش داد. در غیبت و یا اهمال مسوولان روستایی؛ روحانیانی که به انگیزه تبلیغ دین به روستاها سفر می کنند می توانند روستاییان را به مقاوم سازی خانه ایشان تهییج کنند.
بسیاری از ساکنان روستاها پیرمردان و میانسالانی هستند که توان پیگیری مقاوم سازی را ندارند و نامه نگاری ها، رفت و آمدهای بی مورد و یا به اصطلاح کارشناسی و مهندسی برای مقاوم سازی منازل و پیگیری مسائل اداری، آن ها را از زندگی و نان خوردن باز می دارد.
باید بپذیریم برغم پذیرش مقاوم سازی منازل و اجرای طرح هادی در روستاها از سوی روستاییان روند اداری این امور از سوی خود آن ها انگیزه بهینه سازی ساخت و سازها را از اینان سلب می کند بنابر این باید ترتیبی اتخاذ کرد که انتقال بخشی از این امور به شوراهای روستایی و یا تاسیس واحدهای اداری در روستاها این دغدغه نیز برای همیشه از میان برداشته شود.
خلاصه آنکه برای زلزله ای که ممکن است فردا بیاید و آتشی که ممکن است در فلان خانه و بازار زبانه کشد از همین امروز باید تدبیر کرد.
نظر شما